《النَّبِیُّ اَولی بِالمُومنینَ مِن اَنفُسِهِم وَ اَزوَاجُهُ اُمَّهتُهُم
》پیامبر برتر است نسبت به مؤمنان از خودشان و همسرانش مادران مؤمنان هستند
《 فَضلُ عائشةَ علی النساءِکَفَضلِ الثَّریدِ علی سائِرِالطعامِ》
فضلیت و برتری حضرت عایشه بر سایر زنان مانند ترید است بر بقیه غذاها
(اسم و نسب حضرت عایشه صدیقه(رض) )
وی بانو عایشه دختر پیشوای اکبر،حضرت ابوبکر صدّیق (رض) مادر مؤمنان، همسر محمّدپیامبر(ص) فقیه ترین و عالم ترین زن به طور مطلق بود. مادرش:أمّ رومان دختر عامر بن عُویمر بن عبدشمس بود. امّ رومان در زمان جاهلیت زن عبدالله بن حارث أسدی بود و برای او پسری به نام طفیل به دنیا آورد و بعد از مرگ شوهرش با حضرت ابوبکر(رض) ازواج کردوصدّیق از او صاحب دو فرزند شد:عایشه و عبدالرّحمن. امّ رومان،بعد از آن که رسول(ص)و دوستش ابوبکر (رض)در مدینه مستقر میشوند،بدان جا مهاجرت میکند. وقتی که در زمان حیات و بعد از حادثهی افک، فوت میکند،پیامبر (ص) داخل قبر او میرود واز خداوند برایش طلب بخشش میکند.
( کنیهی عایشه رض)
او را اُم عبدالله میخواندند (به اسم خواهرزاده اش عبدالله بن زبیر);از خود عایشه روایت شده که گفت :((وقتی که عبدالله بن زبیر متولد شد ،من او را نزد پیامبر(ص)آوردم;آن حضرت آبِ دهان مبارک خود را در کام عبدالله ریخت و اولین چیزی که وارد دهان وی شد،همان آب دهان پیامبر (ص)بود و ایشان سپس،فرمودند:نام او عبدالله است و تو هم اُم عبدالله هستی. ازآن وقت تاکنون این کنیهی من بوده و خودم هرگز فرزندی به دنیا نیاورده ام ))
(عایشه کیست)
او مادر گرانقدرمان و محبوب دل رسول الله(ص)است،او تنها دختر باکره در میان همسران رسول الله(ص) است.او دختر خلیفهی اول و دوست نزدیک پیامبر اکرم (ص)سیدنا ابوبکر صدیق(رض)است که رسول الله (ص) دربارهی او فرمود;هیچ مال و ثروتی بسان ثروت ابوبکر به من نفع نرساند. وقتی ابوبکر این سخنان را شنید گریست و گفت:ای رسول خدا!من و ثروتم از آن تو هستیم. عایشه زنی است که خداوند از بالای هفت آسمان یک سورهی کامل در برائت و پاکیش نازل کرد. او یکی از داناترین مسلمانان به حلال و حرام بود تا آن جا که صحابه میگفتند او یکی از داناترین اعراب به شعر،ادبیات،قرآن،تفسیر و فقه است. عایشه در سال پنجم بعثت به دنیا آمد،در آن زمان رسول الله(ص)۴۵سال سن داست،او هفت ساله بود که رسول الله (ص) از او خواستگاری کرد و در سن ۹ سالگی به ازدواج رسول الله درآمد. وقتی پیامبر (ص) وفات نمود او ۱۸ساله بود
(چرارسول الله(ص) باعایشه( رضی الله عنها) ازدواج کرد)
پیامبر اکرم(ص)درسال دوم هجرت با عایشه ازدواج کرد،قانون گذاری در این سال شروع شد و یکی از اهداف این ازدواج ،به جای گذاشتن اسلام و احکامش برای اُمّت بود تا همهی جزئیات زندگی رسول الله (ص) را در خانه اش که مردم از آن بی اطلاع بودند،به مردم برساند.
برای این غرض،زنی کم سن و سال لازم بود که از توانایی عقلی بالایی برخوردار باشد. ملکهی حفظش قوی باشد و بتواند سؤالهای زیادی را مطرح کند تا بیشتر بداند.
ازدواج رسول الله (ص)با سیده عایشه (رضی الله عنها)به فرمان خداوند (ج)بود. رسول الله (ص)پس از ازدواج به سیده عایسه گفت:میدانیای عایشه!من سه شب پیش از ازدواج ،تو را در خواب دیدم. دیدم که جبرئیل پارچهای از حریر به همراه دارد،من آن را کنار زدم و چهره ات را دیدم. او به من گفت :این همسرت در دنیا و آخرت است.
(فضایل بانو عایشه ( رضی الله عنها) )
بانو عایشه _رضی الله عنها_زنی زیبا و سفید روی بود و به همین دلیل هم به او حُمَیرا 《گُلگون چهره》میگفتند. پیامبر با هیچ دختری جز او ازدواج نکرد. او از داناترین و عالمترین زنان به طور مطلق بوده است.اوسوای از خدیجه،محبوبترین
و برترین همسر پیامبر (ص) بوده است. ذهبی رحمه الله میگوید ((ازدواج رسول (ص) باعایشه بلا فاصله پس از وفات خدیجه بود و پیامبر (ص)در یک زمان هم او و هم سوده را عقد کرد و سپس ،با سوده عروسی کرد و سه سال تنها سوده را داشت تا این که در ما شوال بعد از جنگ بدر،عایشه را نیز به خانهی خود برد.))
(واقعه ٳفک)
واقعهی ٳفک یعنی واقعهی تهمت بر اُم المومنین عایشهی صدیقه رضی الله عنها پس از بازگشت از( غزوهی مریسیع )اتفاق افتاد. در این سفر حضرت عایشه با رسول الله (ص) همراه بود و چون حکم حجاب نازل شده بود ، در کجاوهای بر شتر سوار کرده میشد و هنگامیکه پایین آورده میشد،با کجاوه پایین آورده میشد و بر کجاوه پردهای نیز انداخته شده بود.بعد از مراجعت در یکی از منازل نزدیک مدینه توقّف نمودند. سپس آن حضرت(ص) دستور حرکت داد.و مردم حرکت کردند. اتّفاقاًعایشه رضی الله عنها جهت قضای حاجت از کجاوه بیرون رفته بود. چون برگشت گردن بندش کَنده و جواهراتش از هم پاشیده بودند. وی تا جواهراتش را یکی یکی جمع کرد،خیلی دیر شد. چون قافله قبلاً جهت رفتن آماده بود و کجاوه هم پرده بر سر داشت،متصدّیان کجاوه به خیال این که اُمّ المومنین در آن قرار دارد،کجاوه را بر شتر بسته و حرکت کردند. آن وقت زنان عموماً ضعیف و لاغر بودند. خصوصاً حضرت عایشه صدیقه رضی الله عنها وی علاوه بر ضعیف و لاغر بودنش صغیرالسن بود. اذا هنگام بلند کردن کجاوه متوجه نششدند که حضرت عایشه رضی الله عنها در آن موجود است یا خیر .
چون حضرت عایشه جواهرات پراکندهی گردن بندش را جمع کرد و جهت سوار شدن به لشکر گاه رفت،دید که همه رفته و هیچ کس باقی نمانده است.
در دل گفت:من همین جا مینشینم چون آنحضرت(ص) در منزلی توقّف نماید و مرا در کجاوه نیابد ،حتماً شخصی را دنبال من میفرستد چنانکه همان جا چادر بر سر کشید و خوابید.
دیری نگذشت که صفوان بن معطّل (رض)که مامور بود تا چیزهای جای مانده از کاروان را جمع کند ،از راه رسید;وی به محض دیدن ،عایشه صدّیقه رضی الله عنه را شناخت:زیرا قبل از حکم حجاب او را دیده بود.
فوراً گفت : ((اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیه راجعُون)) حضرت عایشه با شنیدن این صدا بیدار شد و بر رویش چادر انداخت. وی میفرماید:(وَ اللهِ مَا کَلَّمَنی کَلِمَةً وَ لا سَمِعتُ مِنهُ کَلِمَةًغَیرَ اِستِرجاعِه)((به خدا سوگند که صفوان با من هیچ سخنی نگفت و غیر از (اِنّا لِله و اِنّا اِلیه راجعون)سخنی دیگر از دهانش نشنیدم.)) حضرت صفوان (رض) بی درنگ شترش را نزدیک اُمّ المومنین رضی الله عنها خواباند. در روایت ابن اسحاق آمده که صفوان (رض)شتر را جلو آورده و خود عقب رفت. تا این که اُمّ المومنین سوار شتر شد. سپس صفوان مهار شتر را گرفته و روانه شد. به وقت ظهر به مدینه رسید،عبدالله بن ابیّ منافق و منافقین دیگر به محض دیدن گمان بد بردند و نسبت به وی سخنان ناخوشایند و تهمت آمیزی بر زبان راندند.
و کسانی که نابود شدنی بودند،با گفتن این سخن ناپاک یعنی تهمت زدن به عایشه صدیقه برای همیشه خود را در ورطهی نابودی و لعنت قرار دادند. هنگامیکه به مدینهی منوره رسیدند حضرت عایشه تا یک ماه مریض شد و از چیزی خبر نداشت. رفتار آن حضرت نسبت به ایشان تغییر کرد منافقین تبلیغات سوء میکردند. تا این که شبی حضرت عایشه صدّیقه رضی الله عنها همراه با اُمّ مسطح برای قضای حاجت به صحرا رفت در مسیر راه ناگهان پای اُمّ مسطح به سنگ گیر کرد و به زمین خورد و بی اختیار فرزندش مسطح را نفرین کرد. حضرت عایشه فرمود:چرا مردی را که در جنگ بدر بوده نفرین میکنی؟اُمّ مسطح گفت:ای ساده! از جریان هیچ گونه اطّلاعی نداری؟ عایشه رضی الله عنها فرمد:خیر،مگر چه خبر است؟ اُمّ مسطح همهی جریان را برای او بازگو کرد به محض شنیدن بیماریش شدیدتر شد.رسول الله(ص)در این باره با افرادی مشورت نموده و پرسیدند سپس پیش حضرت عایشه رفتند و با ایشان سخن گفتند که اگر بی گناهی خداوند برائت تو را اعلام میکند و اگر گناه کردهای به گناهت اعتراف کرده و به خدا رجوع کن و توبه کن. بعد از این سخنان رسول الله (ص)هنوز از جای خود بر نخاسته بود که آثار وحی بر چهره اش ظاهر شد. علاوه بر حضرت عایشه رضی الله عنها، تمام اهل خانه در خوف و رجاء و ترس و امید بودند تا این که نزول وحی آسمانی پایان یافت و آثار مسرّت به چهرهی انور رسول الله (ص) نمودار شد و به حالت خوشرویی عرقهای پیشانی منوّرش را به دست مبارکش پاک کرده و به طرف عایشه رضی الله عنها متوجّه شد. نخستین کلمهای که از زبان مبارکش بیرون آمد این بود : البُشری یَا عَایِشة فَقَد أنزَلَ اللهُ بَرَائتَکِ: بشارت میدهم تو راای عایشه رضی الله عنها به این که خداوند متعال برائت تو را نازل فرمود.
سپس مادرم گفت:برخیز و از رسول الله (ص)تشکر کن. در پاسخ گفتم:من فقط تشکر از همان ذاتی خواهم کرد که برائت مرا نازل فرمود.
در این باره 10 آیه از سوره نور نازل شده است که برائت حضرت عایشه رضی الله عنها را خداوند (ج) اعلام مینماید.
در این تهمت بزرگ فقط ۳ نفر از مسلمانان به نامهای مسطح بن اثاثه،حسان بن ثابت و حمنه بنت جحش گول خوردند و سرانجام حدّ قذف بر آنان جاری و هشتاد ضربهی شلاّق زده شدند و توبه کردند.
(وفات اُم المؤمنین عایشه رضی الله عنها)
حضرت عایشه صدیقه بعد از اینکه نیم قرن،امت اسلامیرا از علوم و معارف خود مستفیض گردانید و روش عملی زندگی پیامبر را به اُمت تعلیم داد،در سال ۵۸ هجری روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان در سن ۶۸ سالگی دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. نماز جنازه این بانوی بزرگ اسلام،همسر رسول خدا صلی الله علیه و سلم و مادر مؤمنان جهان،توسط حضرت ابوهریره (رض) خوانده شد و جسد مبارکش در قبرستان بقیع در کنار بقیه ازواح مطهرات به خاک سپرده شد.
منبع: کتاب حضرت اُمّ المؤمنین عایشه صدیقه (رض)مادری بی همتا تألیف:مولوی عبدالجلیل براهویی_کتاب مادران مؤمنان همسران پیامبر (ص) تألیف:محمد صالح عوضی